ایستگاه راه آهن چم سنگر

ایستگاه راه آهن چمسنگر و ایستگاههای منطقه راه آهن لرستان

ایستگاه راه آهن چم سنگر

ایستگاه راه آهن چمسنگر و ایستگاههای منطقه راه آهن لرستان

اصطلاحات راه آهنی

ر این پست تصمیم گرفتم اصطلاخات رایج راه آهنی را بنویسم و خیلی از این اصطلاجات هم ممکن است از قلم افتاده باشد و دوست دارم خوانندگان  نظرات خود را پیرامون این اصطلاحات حتما بنویسند واگر خاطره ای دارند یادآوری نمایند.

قطار باری- قطار محلی- قطار مسافری-قطار احشام-ف 1 - ف 2- ف 3 -

تلاقی- چراغ قرمز-سبز- زرد- مانور-کنترل-عبوری-بی سیم-

بلندگوی ایستگاه -انبار توشه -بلیط و بلیط گیر-

رئیس قطار- ترمز بان- سوزن بان-راهبان-گارد واگن

تونل-کُرپی- ریل- بولت- تراورس-دیزل-درزین-پشتکار درزین

مقره - سیم بان- تلفن ایستگاه - قطار نماز- نیشکریها در قطار-خارج شدن قطار از ریل

سوت قطار -اعلام حرکت قطار- سالن انتظار قطار-پرداخت حقوق

 خط کوب -خط فرار-خط مانور-خط 1و2و3-خط کور

فهرست ایستگاه های بین راه راه آهن لرستان (دورود -اندیمشک) :

قارون-بیشه -سپیددشت- چم سنگر-کشور -تنگ  هفت-تنگ پنج- تله زنگ- مازو- شهبازان- گل محک-بالارود-دوکوهه

حال نظر شما چیست؟!

مسابقات فوتبال منطقه راه آهن


سالها پیش دهه ی 60 و70 مسابقات فوتبال بین ایستگاههای راه اهن جذابیت و شور وهیجانی خاصی داشت .این مسابقات معمولا در بهمن ماه وبرای گرامیداشت دهه ی فجر برگزار میشد ولی در طول سال نیز مسابقات دوستانه بین ایستگاه های مختلف برگزار میشد. تیم های مطرح این مسابقات معمولا راه اهن سپیددشت و چم سنگر وتنگ 7 بودند.

تنگ 7 تیم خوبی داشت وهمیشه بازی کردن در زمین این ایستگاه برای میهمان سخت بود ولی بازی ها دوره ای هم برگزار می شد ومعمولا تیم ها میزبان و هم میهمان بودند واین برجذابیت بازی ها افزوده بود به نوعی که فوتبال کل مردم ایستگاه را تحت تاثیر قرار میداد وهمه تماشاگر ودوستدار بازی جوانانشان بودند.بعضی اوقات ایستگاه مازو هم در مسابقات شرکت میکرد وگاهی اوقات درگیری بعد از بازی در این ایستگاه جزء لاینفک بازی بود و بهترین نتیجه در مازو بدون درگیری مساوی بود .


ادامه در :http://chamsangar.persianblog.ir/post/227/

ورزشگاه آزادی

سالهاست که به استادیوم آزادی نرفته ام .آخرین با بازی پرسپولیس وپاس بود که حمید استیلی و هاشم حیدری و ... در پاس بودند بازی خوبی بود و من هم با دوستان ورزشگاه بودم وطرفدار استقلال !

اما اینبار حکایت فرق می کند این بار استقلال تیم محبوبم با تیمی بازی می کند که با دوستداران وطرفدارانش در برنامه 90 خیلی راحت ارتباط برقرار کردم و از جنس خودم بودند ؛ چهره های بعضی از کودکانش مرا بیاد کودکان دیارم می انداخت با همان حیای لری و زبان صاف وساده و شیرین و بی آلایش لری حرف می زدند .احساس کردم قسمتی از وجودم در آنجاست وخاطراتم زنده شد .خاطراتی با آن استادیوم کوچک وقدیمی که بزرگ مردانی از قوم در لباس فوتبال به جنگ قهرمانانی تا بن دندان مسلح می روند که هیچ سلاحی جز غیرت در دست ندارند و با فنون و تکنیک محلی زور آزمایی می کنند .شاید در این دیدار مغلوب باشیم ولی میدانم مغلوبی سربلند خواهیم بود

ولی خیلی دوست دارم خاطره دهه 60 فوتبال مردم استانم لرستان -خیبر خرم آباد - دگربار تکرار شود و اینبار یک تیم دیگر از مردم قومم دگر غول فوتبال  ایران را شکست دهد تا ناممان را جاودانه سازد و ورد زبانها باشیم . چرا که هر بار در استادیوم آزادی بعد از سالها نام خیبر خرم آباد هم برای رو کم کنی حریف فریاد زده میشود !

هرچند این برد وباخت ها در دنیای فوتبال طبیعی است و  با یک برد به کسی جام نمی دهند اما مردم قوم من میخواهند تاریخ و هویت و بغض فروخورده ی سالها جدایی و محرومیت خود را سر دهند وفریاد کشند .

بعد از سالها به استادیوم می روم و به جای تیم محبوبم استقلال ، "جان و وجود " خود را برکمان  صوت فریاد خواهم کشید  : یاسیج - خیبر - لُـــــر

قطعه شعری در وصف منطقه پاپی

محل پاپی

 

محــل پاپی کُـــل کــوُه و روُوَه                   دار وُ دِرختَه آو هَـــواش خُووهَ

هـــی دِ کاشرف تا گه مـــازوُه                 کُــل نِــرِوُ  بِــــرکَه بیشترش کــوهَ

چشمــیا قیمتـی آویـا شیـرینـم                آبشـار و بیـشه دوسـیـا دیـریــنم

تـــاف و قِـلاگُـل چی مِهمُـوخُونَــهَ             مـَهــد تَفــریــگاه کُــل لُــرسُــــونَه

کُوهــیا کـُـوه کِــلا و هَشــتا پـَهلـی          کُــــل چِشــمه ریزُ و دِرَختیا بَــلـی

(نجم) رگ و ریشه داره وِ قِشُو              که چَنـــی قشنگ ورداشتهَ پِشُو

                                              

                                                   شعری از: عبدالکریم نجم الدینی - خرم آباد

                                                   کتاب : لرستان در شعر شاعران

                                                   نویسنده : دکتر شفیع زاده

چهلمین روز درگذشت دهیار جوان چمسنگر

 چهلمین روز درگذشت دهیار جوان چمسنگر

امروز ۵شنبه ٨ مهرماه ٨٩ چهملین روز درگذشت زنده یاد مجید پاپی بود.انقدر زود گذشت که نتوانستم ماموریتم را که برای هفته بعد جابجا کنم و در مراسمش شرکت کنم.هنوز دلتنگش هستم و خاطراتش مقابل چشمانم .مهربانی و صراحت لهجه اش ارامم نمی گذارد والان در یک گوشه ای از ایران دلم انجاست ! دلم در چمسنگر جا مانده ! هرچند خیلی زود رفت ولی دلهای خیلی ها را هم باخودش برد! باورم شده که چمسنگر بعد از مجید دلتنگ تر وخلوت تر شده ! دیگر دلی برای ماندن وبیتوته کردن درانجا برای ما نمانده ! بهر حال ما ماندیم و خاطرات مجید ! مثل تمام درگذشتگان چمسنگری که هر کدامشان برای اهالی ایستگاه محترم بودند .روحشان شاد وخدایشان بیامرزاد. 

اگه خواننده این پست هاباشید خواهید دید که در پست قبلی آرزوی موفقیت و سلامتی برای دهیار جوان چمسنگری داشتم ودر این پست آرزوی مغفرت و آرامش ابدی !  

من مانده ام وبازی ایام و گردش چرخ گردون وهمچنان مات ومبهوت !